چند سالی میشود که در آستانه بهار شهر رنگ و روی دیگری به خود میگیرد. المانها و دیوارنگارهها هم حکم تنپوشهای تازه را دارند که شهر به تن میکند و نوید رسیدن بهار را به ساکنانش میدهند. این نویددهندگان بهار را میتوان در جای جای شهر پیدا کرد. سازهها و نقاشیهای رنگارنگی که طی این سالها مهمان کوچه و خیابانها شدند.
بعضیهایشان ماندگار شدند و بعضیها هم رفتند. المانها و دیوارنگارههای به جا مانده حالا هر کدام داستان خودشان را دارند و شهروندان بهترین راویان این داستانها هستند.
اکنون پس از گذشت این سالها بهسراغ مردم منطقه٦ رفتیم تا این سازهها و نقاشیها را از نگاه آنها ببینیم. بسیاری از مردم منطقه توجهی به المانها نداشتند، بسیاری هم از سهم اندک مردم منطقه از المانهای نوروزی گله داشتند و... .
شهرک شهید بهشتیِ دوست داشتنی را میتوان رنگارنگترین محدوده منطقه6 دانست. آن روی هیجانانگیز و پررمز و راز شهر که هنوز آنطور که باید و شاید کشف نشده است.
مردم این شهرک هم فرقهایی با ساکنان دیگر دارند. مدل خودشان لباس میپوشند، به سبک خودشان جشن و عزاداری برگزار میکنند و خلاصه سبک مخصوص به خودشان را برای زندگی دارند. در و دیوار این شهرک هم حالا رنگ و روی دیگری دارد. پر شده از دیوارنگاریهای رنگارنگ که هر کدام داستان مخصوص به خود را حکایت میکنند.
داستانهایی که از دل فرهنگ و پیشینه و تاریخ خودشان بیرون آمدهاند. روی یکی از دیوارها نقش دو زن جنوبی به چشم میخورد که میان برگ نخلها نشستهاند و در حال خرما چیدن هستند. روی دیوار دیگر درست مقابل زمین فوتبال شهرک نقاشی سه پسربچه سیهچرده را میبینم که دست در گردن یکدیگر به پهنای صورت خندیدهاند.
یکی از این دیوارنگارهها اما داستان متفاوتتری دارد. این نقاشی یکی از قدیمیترین دیوارنگارههای شهر است که اردیبهشت سال ١٣٩٦ توسط عمار سالخورده حقیقی روی یکی از بلوکها، نرسیده به صدمتری نقاشی شده است، نقاشی حاجیه خانم میاسه غالیهزاد یکی از ساکنان شهرک که مادر چهار شهید است.
مادر حمیدرضا، عبدالرسول، عبدالوهاب و عبدالرضا بحرینی. با ساکنان شهرک که گفتوگو میکنم متوجه میشوم که میان این همه دیوارنگاره، این را جور دیگری دوست دارند. مسعود شیخی میگوید: این نقاشی یاد و خاطره شهدا را برایمان زنده میکند و برای همین اهالی اینجا دوستش دارند.
اثر السلطان با موضوع امام هشتم(ع) از دیگر دیوارنگارههای شهرک است که درست کنار بازار انتهای شهرک قرار دارد. نظر کاسبان بازار را که درباره این دیوارنگاره میپرسم میفهمم که این دیوارنگاره را دوست دارند. مهدی بیات، خرمافروش سالخورده شهرک، میگوید: خیلی خوشحالم که نام و نشانی از امام هشتم(ع) روی دیوار این شهرک هست. هر روز که به مغازهام میآیم نگاهی هم به این نقاشی میاندازم و دلم هوای حرم امام رضا(ع) را میکند.
در هفتههای پایانی سال ١٣٩٦ سرپرست مدیریت امور هنری شهرداری مشهد از ٣٢مورد دیوارنگاری به مناسبت فرارسیدن بهار خبر داد که یکی از آنها ترسیم شمایل شهید بابا محمد رستمی در تقاطع بولوار شهید رستمی و مصلی بود. آن سال سهم منطقه6 از دیوارنگاریهای نوروزی تنها همین یک مورد بود.
بهار سال٩٧ شمایل شهید این منطقه توسط میثم اربابون روی این دیوار نقش بست. دیوارنگارهای که به دل ساکنان این منطقه هم نشست و هنوز که هنوز است درباره آن صحبت میکنند و آن را یکی از بهترین دیوارنگارههای منطقه میدانند.
مرتضی نیکسرشت که یکی از خوار و بار فروشان قدیمی خیابان مصلی است آن سال را به خوبی به یاد دارد. اینکه درست در روزهای پایانی سال شاهد بالارفتن داربستها و بعد رنگآمیزی دیوار شده بودند.
آن سال با این تغییر، حال و هوای نوروزی خیابان هم پررنگتر شده بود. میگوید: از شهید رستمی تنها یک اسم شنیده بودم که نام این خیابان بود. این نقاشی را که کشیدند و چهرهاش را که روی دیوار دیدم، کنجکاو شدم که شهید محلهمان را بیشتر بشناسم. پرس و جو کردم و چیزهایی از زندگیاش دستگیرم شد.
اما این تنها دیوارنگاری ماندگار این منطقه نیست. بهار ١٣٩٩ سه نقاشیدیواری متفاوت در بولوار بسیج٧ روی دیوارهای بزرگ سیمانی کنار بزرگراه نقش بست. نقاشی آرش کمانگیر، کاوه آهنگر و نبرد اسفندیار و گرگ. به پشت این دیوارها سری میزنم تا با ساکنانی که در مجاورت این دیوارنگاریها زندگی میکنند گفت و گویی داشته باشم. وقتی اسم این سه نقاشی را میشنوند با تعجب نگاهم میکنند و اظهار بیاطلاعی میکنند.
عده کمی هم بودند که این نقاشیها به چشمشان خورده بود. محسن شهسوار که کاسب قدیمی همین محله است میگوید: یکی دوبار که با خودرو از بزرگراه عبور میکردم این نقاشیها را دیدم. اماچیزی دستگیرم نشد !
اسما الحسنی یکی از معدود المانهای منطقه است که اسفندماه سال ١٣٩٩ در میدان شهدای گوهرشاد قرار میگیرد. در یکی از شلوغترین و پررفت و آمد ترین نواحی این منطقه! درختی فلزی و خوش آب و رنگ که اسامی الهی روی آن نوشته شده است. برخی کسبه و اهالی این المان را دیدهاند و میشناسند، برخی هم توجهی به آن نداشتهاند.
سارا طاهر یکی از ساکنان خیابان مصلی است و یکی از معدود اهالی که این المان را میشناسد. ابتدا از سهم اندک ساکنان منطقه از المانهای نوروزی گله میکند و بعد نظرش را درباره این المانها میگوید: هر زمان که از میدان شهدای مسجد گوهرشاد عبور میکنم چشمم به این درخت هم میافتد و حس خوب میگیرم. گاهی پیش میآید که چند ثانیهای هم میایستم و اسمهای روی برگهایش را میخوانم و با حال خوب به مسیرم ادامه میدهم.
ساکنان شهرک شهید رجایی و شهرک شهید باهنر هم درباره المانهای نوروزی گله دارند؛ از اینکه سهمی از المانهای شهری ندارند و دلشان میخواهد با فرارسیدن بهار محل زندگی آنها هم مثل نقاط دیگر شهر رنگ و روی دیگری داشته باشد.
با یکی از این اهالی که گفتوگو میکنم میگوید: هیچ کس اهمیتی به ما نمیدهد و سهمی از المانهای شهر نداریم. فقط چند باری المانهای قدیمی نقاط دیگر را به اینجا آوردند. ما کهنهپوش مناطق دیگریم!
مهدیه پیوندی میافزاید: از معدود المانهای این محدوده اما المان موش موشک است. چند موش رنگارنگ که در بوستان رجا قرار گرفتهاند. این المانها بیشتر از همه مورد توجه بچهها قرار گرفتهاند. کودکانی که با دیدن این موشها چشمهایشان برق میزند، میخندند، کنار این موشها میایستند تا پدر و مادرانشان از آنها عکس یادگاری بگیرند.